جادۀ بارانی
خاطراتم جا مانده
میان یک دفتر
و جاده ای که تمام روز
بارانیست ...
یادم نیست کدام هفته از پاییز
لبخند فراموش لبهایم شد؟
اما بی تردید
زمانی که فاصله افتاد میان من و تو
و دنیایی که در آن به تدریج
دستها سرد شد
و قلبها یخ زد...
[ شنبه 16 دی 1391برچسب:خاطرات من , لبخندی فراموش شده,
] [ 3:7 ] [ نیلوفر ][